درمان اختلال یادگیری و شناختی پس از سکته مغزی با توانبخشی

اختلال یادگیری شناختی تغییراتی در نحوه فکر کردن، مانند مشکل در حل مسائل هستند. این گروه همچنین شامل مشکلات دمانس و حافظه، و همچنین بسیاری از انواع چالشهای ارتباطی میباشد. اغلب پس از یک سکته مغزی، ارتباطات در تمام اشکال خود تغییر میکنند، اما محل سکته در چیزی که تحت تاثیر قرار میگیرد، تفاوت ایجاد میکند.
علاوه بر مشکلات ارتباطی مانند عدم قدرت تکلم، وضعیتی که توانایی درک یا فرآیند زبانی را تحت تأثیر قرار میدهد، نقایص ارتباطی ممکن است شامل کاهش توجه، اختلال یادگیری شناختی تمرکز و ناتوانی در مهار رفتار نامناسب باشد.
بعضی از نجات یافتهگان قادر به خواندن نیستند، به عنوان مثال، محتوای احساسی یک پیام یا زبان بدن دیگران را درک نمیکنند.
توانایی حل مسئله گاهی اوقات تحت تاثیر قرار میگیرد و معمولا بیشتر در نجات یافتهگان از سکته مغزی در نیم کره راست دیده میشود. این مشکل تا حدودی به خاطر این است که این افراد دچار تحریک آنی میشوند و آگاهی کمتری نسبت به نقایص خود دارند.
آنها فکر میکنند که میتوانند همه چیز را با خیال راحت انجام دهند در صورتی که واقعا نمیتوانند انجام دهند. به عنوان مثال، بیدار شوند و راه بروند یا رانندگی کنند یا حتی به محل کار بازگردند. آنها دچار انگیزههای آنی میشوند و نمیتوانند قبل از اینکه عمل نمایند، فکر کنند. این وضعیت نشان دهنده ناتوانی در تفکر منطقی است.
ناتواناییهای مربوط به سکته
فلج شدن یا مشکلات کنترل حرکتی (کنترل حرکت)
فلج شدن یکی از شایع ترین اختلالات ناشی از سکته مغزی است. فلج شدن بدن معمولا در سمت مخالف بخش آسیب دیده مغز در اثر سکته مغزی اتفاق میافتد. این وضعیت ممکن است روی صورت، یک دست، یک پا یا کل یک طرف بدن تاثیر بگذارد.
این فلج یک طرفه، همیپلژی نامیده میشود (ضعف یک طرفه همیپارزی نامیده میشود). بیماران سکته مغزی که دچار همیپارزی یا همیپلژی هستند، ممکن است در انجام فعالیتهای روزمره مانند راه رفتن یا گرفتن اشیاء مشکل داشته باشند. بعضی از بیماران مبتلا به سکته مغزی در عمل بلعیدن مشکل دارند، که دیسفاژی نامیده میشود و به علت آسیب به بخشی از مغز میباشد که ماهیچههای بلعیدن کنترل را میکند.
آسیب به قسمت پایین مغز، مخچه، میتواند بر توانایی بدن برای هماهنگی حرکات اثر بگذارد، که این معلولیت آتاکسی نام دارد، و منجر به مشکلاتی در حالت بدن، راه رفتن و تعادل میشود.
اختلالات حسی از جمله درد
بیماران سکته مغزی ممکن است توانایی احساس لمس، درد، درجه حرارت و موقعیت را از دست بدهند. نقصهای حسی ممکن است مانع از توانایی تشخیص اشیایی شود که بیماران در حال حمل هستند و حتی میتوانند به قدری شدید باشند که سبب از دست رفتن شناخت فرد از اندام خود شوند.
برخی از بیماران دچار سکته مغزی، درد، بی حسی یا احساس عجیب سوزن سوزن شدن یا لرزیدن اندامهای فلج یا ضعیف را تجربه میکنند که به پاراستزی شناخته میشود. نجات یافتهگان از سکته مغزی اغلب سندرمهای درد مزمن را تجربه میکنند که در اثر آسیب به سیستم عصبی ناشی از سکته مغزی ایجاد میشود (درد نوروپاتیک).
بیمارانی که دستشان به طور جدی ضعیف یا فلج شده است معمولا درد متوسط تا شدید را تجربه میکنند که از شانه منتشر میشود. اغلب، درد از بی حرکتی یک مفصل در اثر عدم تحرک و ثابت شدن تاندونها و رباطها در یک مکان در اطراف مفصل، ایجاد میشود.
این وضعیت معمولا مفصل منجمد نامیده میشود
حرکت غیرفعال در مفصل در یک اندام فلج شده ضروری است تا از انجماد دردناک جلوگیری شود و اجازه حرکت آسان فراهم شود، در صورتی که و هنگامی که قدرت حرکت اختیاری باز میگردد.
در برخی از بیماران سکته مغزی، مسیرهای حسی در مغز آسیب میبینند. و موجب انتقال سیگنالهای اشتباه میشود که سبب احساس درد در یک اندام یا یک طرف بدن میشود که دارای نقص حسی میباشد. شایع ترین این سندرمهای درد، سندرم درد تالامی نامیده میشود. که حتی با دارو نیز ممکن است به سختی درمان شود.
بی اختیاری بلافاصله پس از سکته مغزی نسبتا رایج است. و اغلب در اثر ترکیبی از نقصهای حسی و حرکتی حاصل میشود. نجات یافتهگان از سکته ممکن است توانایی احساس نیاز به ادرار کردن یا توانایی کنترل عضلات مثانه را از دست بدهند.
بعضی از آنها ممکن است توانایی تحرک کافی را نداشته باشند تا به موقع به دستشویی برسند. از دست دادن کنترل روده یا یبوست نیز ممکن است رخ دهد. بی اختیاری دائمی پس از سکته معمول نیست. اما حتی عدم کنترل موقت روده یا مثانه میتواند برای از لحاظ احساسی برای افراد دچار سکته مغزی دشوار باشد.
مشکل در استفاده یا درک زبانی (آفازی)
حداقل یک چهارم از همه نجات یافتهگان از سکته مغزی اختلالات زبانی را تجربه میکنند. که شامل توانایی صحبت کردن، نوشتن و درک زبان صحبت شده و نوشته شده است. آسیب ناشی از سکته مغزی به هر یک از مراکز کنترل زبان مغز میتواند به شدت ارتباطات کلامی را مختل کند.
آسیب به یک مرکز زبان واقع در طرف غالب مغز، به نام ناحیه بروکا، باعث آفازی اشارهای میشود. افراد مبتلا به این نوع آفازی در انتقال افکار خود از طریق کلمات یا نوشتن مشکل دارند. آنها توانایی صحبت کردن با کلماتی که به آن فکر میکنند را از دست میدهند. و نمیتوانند کلمات را با هم در جملات منسجم و و از لحاظ گرامری درست، قرار میدهند.
در مقابل، آسیب به مرکز زبانی که در قسمت عقبی مغز قرار دارد و ناحیه ورنیکه نامیده میشود، باعث آفازی شنوای میشود. افراد مبتلا به این وضعیت در درک زبان صحبت شده یا نوشته شده مشکل دارند. و اغلب گفتار نامنسجم دارند. این افراد میتوانند جملات صحیح به صورت گرامری بسازند. اما سخن گفتن آنها اغلب بدون معنی است.
شدید ترین نوع آفازی، آفازی جهانی است. که از آسیبهای گسترده به چندین ناحیه درگیر در عملکرد زبان ناشی میشود. افراد مبتلا به آفازی جهانی تقریبا تمام تواناییهای زبانی خود را از دست میدهند. آنها نمیتوانند زبان را درک کنند و از آن برای انتقال تفکر استفاده نمایند.
یک نوع خفیفتر آفازی که به آفازی آنومی یا آمنسی اطلاق میشود، زمانی اتفاق میافتد که تنها مقدار کمی آسیب مغزی وجود دارد. اثرات آن اغلب بسیار جزیی است. افرادی دارای آفازی آنومی، ممکن است به صورت انتخابی گروههای وابسته به هم کلمات مانند نام افراد یا انواع خاصی از اشیاء، را فراموش کنند.
مشکل در تفکر و حافظه – اختلال یادگیری شناختی
سکته مغزی میتواند به بخشهایی از مغز که مسئول حافظه، یادگیری و آگاهی هستند، آسیب برساند. نجات یافتهگان از سکته مغزی ممکن است به طرز چشمگیری دچار کاهش توجه شوند. و یا ممکن است دچار نقایصی در حافظه کوتاه مدت شوند.
افراد همچنین ممکن است توانایی خود برای برنامه ریزی، درک مفهومی، یادگیری کارهای جدید یا شرکت در دیگر فعالیتهای ذهنی پیچیده را از دست بدهند. دو اختلال یادگیری شناختی نسبتا شایع ناشی از سکته مغزی، آنوزوگنوزیا و غفلت هستند. که اولی عدم توانایی در درک واقعیت آسیبهای فیزیکی ناشی از سکته مغزی و دومی از دست دادن توانایی پاسخ دادن به اشیا یا محرکهای حسی واقع در یک طرف بدن، معمولا سمت مختل شده پس از سکته میباشد.
نجات یافتهگان از سکته مغزی که به آپراکسی دچار میشوند، توانایی خود را برای برنامه ریزی مراحل مربوط به یک کار پیچیده و انجام مراحل در یک توالی مناسب را از دست میدهند. نجات یافتگان از سکته که دچار آپراکسی میشوند، ممکن است در دنبال کردن یک مجموعه از دستورالعملها نیز مشکل داشته باشند. به نظر میرسد آپراکسی در اثر اختلال در ارتباطات ظریف بین تفکر و عمل اتفاق میافتد.
اختلالات احساسی – اختلال یادگیری شناختی
بسیاری از افرادی که از سکته مغزی جان سالم به در میبرند، احساس ترس، اضطراب، سرخوردگی، خشم، ناراحتی و احساس غم و اندوه برای آسیبهای جسمی و روحی خود دارند. این احساسات پاسخ طبیعی به آسیب روانی سکته مغزی است.
برخی از اختلالات احساسی و تغییرات شخصیتی به علت اثرات فیزیکی آسیب مغزی بروز مییابند. به نظر میرسد افسردگی بالینی، که باعث اختلال در عملکرد فرد میشود، اختلال یادگیری شناختی عاطفی باشد که اکثر نجات یافتهگان از سکته مغزی تجربه میکنند.
علائم افسردگی بالینی شامل اختلالات خواب، تغییرات اساسی در الگوهای تغذیهای، که ممکن است منجر به کاهش یا افزایش ناگهانی وزن شود، بی حالی، انزوای اجتماعی، تحریک پذیری، خستگی، از خود بیزاری و افکار خودکشی میباشد. افسردگی پس از سکته میتواند با داروهای ضد افسردگی و مشاوره روان شناختی درمان شود.
آسیب شناسان زبان و گفتار
آسیب شناسان زبان و گفتار، به نجات یافتگان از سکته که دچار انواع آفازی هستند کمک میکنند که چگونه از زبان استفاده کنند و یا روشهای جایگزین ارتباطات را شکل دهند. همچنین به افراد مبتلا به سکته مغزی و اختلال یادگیری شناختی کمک میکنند تا توانایی خود برای فروبردن را بهبود بخشند. و با بیماران کار میکنند تا مهارت حل مسئله و مهارتهای اجتماعی مورد نیاز برای مقابله با عوارض سکته مغزی را به دست آورند.
بسیاری از تکنیکهای درمانی تخصصی برای کمک به افراد دارای آفازی ایجاد شدهاند. برخی از اشکال درمانی کوتاه مدت میتوانند به سرعت درک مطلب را بهبود ببخشند. تمرینات شدید مانند تکرار کلمات درمانگر، تمرین دنبال کردن جهتها و انجام تمرینهای خواندن و نوشتن، سنگ بنای توانبخشی زبان را تشکیل می دهند.
مربیگری و تمرین مکالمه و همچنین ایجاد تحریکات یا نشانههایی برای کمک به افراد در به یاد آوردن کلمات خاص، گاهی مفید هستند
پاتولوژیستهای زبان و گفتار همچنین به نجات یافتهگان از سکته مغزی کمک میکنند تا راهکارهایی را برای دور زدن ناتوانیهای زبانی ایجاد کنند.
این استراتژیها میتوانند شامل استفاده از تابلوهای نماد یا زبان اشاره باشند. پیشرفتهای اخیر در تکنولوژی کامپیوتر موجب توسعه انواع جدیدی از تجهیزات برای افزایش ارتباطات شده است. آسیب شناسان گفتار و زبان از انواع خاصی از تکنیکهای تصویربرداری برای مطالعه الگوهای بلع در نجات یافتهگان از سکته استفاده میکنند. و منبع دقیق اختلال آنها را شناسایی میکنند.
مشکل در بلع علل بسیاری، از جمله رفلاکس بلع تاخیری، عدم توانایی در حرکت مواد غذایی با زبان، یا ناتوانی در تشخیص مواد غذایی که پس از بلع در گونهها باقی ماندهاند، ممکن است داشته باشد . هنگامی که علت مشخص شد، آسیب شناسان گفتار و زبان با فرد کار میکنند. تا استراتژیهایی را برای غلبه بر این مشکل یا کم کردن آن ایجاد کنند.
گاهی اوقات، مشکل به سادگی با تغییر موقعیت بدن و بهبود وضعیت در طی خوردن میتواند بهبود یابد. ترکیب و غلظت غذا را میتوان تغییر داد تا بلع آسان تر شود. برای مثال، مایعات رقیق که اغلب باعث خفگی میشوند، میتوانند غلیظ شوند. تغییر دادن عادات غذایی با خوردن لقمههای کوچک تر و آهسته جویدن نیز میتواند به کاهش دیسفاژی کمک کند.
کار درمانگران اختلال یادگیری شناختی
تقریبا یک چهارم همه سکتههای مغزی در بین افراد بین 45 تا 65 ساله رخ میدهد. برای اکثر افراد این گروه سنی، بازگشت به کار دغدغه اصلی است. کار درمانگران عملکردهای بسیار مشابه با کارهایی که مشاوران حرفهای انجام می دهند، اجرا میکنند.
آنها میتوانند به افرادی که دارای معلولیتهای باقیمانده هستند کمک کنند تا تواناییهای شغلی را مشخص کنند. و رزومههایی را تهیه کنند که در آن نقاط قوت را برجسته میکنند. آنها همچنین میتوانند به شناسایی کارمندان بالقوه، کمک در جستجوی شغلهای خاص و همچنین ارجاع دادن به سازمانهای توانبخشی حرفهای کمک کنند.
آیا سکته، باعث اختلال یادگیری شناختی در کودکان میشود؟

سکته مغزی در دوران کودکی به عنوان یک رویداد مغزی عروقی معرفی میشود که بین 29 روزگی تا 18 سالگی رخ میدهد. شیوع آن از 2.3 تا 13 کودک در سال از هر 100.000 کودک متغیر است. این سکته نادر میباشد. اما سکته مغزی در کودکی یکی از ده علت اصلی مرگ است. حدود 5 تا 10 درصد از بیماران بیشتر در اولین سال زندگی جان خود را از دست میدهند.
به طور کلی، کودکانی که از سکته مغزی نجات پیدا میکنند در ادامه زندگی خود دچار عوارض زیادی میشوند. و این شرایط میتواند باعث اختلال در جنبههای دیگر زندگیهای شخصی و خانوادگی آنها شود. در طی دهه گذشته تحقیقاتی پیرامون تکامل شناختی کودکان انجام شده است. نتایج نشان داده است که یادگیری نیز به توجه خاص نیاز دارد.
در رابطه با یادگیری مبتنی بر مدرسه، شواهدی وجود دارد که این کودکان نیاز به کمکهای آموزشی ویژه (در مدارس منظم یا سایر موسسات آموزشی خاص) دارند. و با احتمال بیشتری دچار شکست تحصیلی در مدرسه میشوند. بعضی از نویسندگان نیز توجهات را به رابطه بین سکته مغزی زودرس و اختلال یادگیری شناختی جلب کردهاند.
اولین سالهای زندگی بخشی از پویاترین دوران برای رشد مغز هستند
ضایعاتی که در این دوره رخ میدهد، باعث اختلالات شدیدتری میشود. زیرا با سازماندهی مجدد پیشرفتهای عملکرد ذهنی برتر در تداخل هستند. بسیار مهم است تأکید کنیم که زبان برای ایجاد عملکردهای غشایی بالاتر اساسی میباشد. ظرفیت بزرگی برای سازماندهی مجدد مغز در آسیب مغزی اولیه شناسایی شده است.
بنابراین، شکل پذیری انطباقی در مرحله اولیه رشد مشهود است. با این وجود، شکل پذیری پاتولوژیک (یا شکل پذیری ناسازگارانه) نیز ممکن است رخ دهد. که منجر به کاهش مهارتهای کلامی و غیر کلامی و بیماریهای عصبی و روانشناختی میشود.
پس از اولین سال زندگی، سازماندهی مجدد مغز محدودتر، اما سازمان یافتهتر است. و به احتمال زیاد عواقب ثانویه ایجاد میکند. بنابراین، کودکان دچار آسیب مغزی عروقی در ادامه زندگی، کمتر در یادگیری درگیر خواهند شد. این گفته در این مطالعه تایید شد.
برای مشاوره و درمان با ما تماس بگیرید